– «من فقط میخوام بدونه که وقتی دور میشه، انگار قلبم یخ میزنه…»
– «ولی من فقط عقب میرم چون فکر میکنم دیگه دوستم نداری!»
– «و این همون جاییه که ما گم میشیم… هر دو از ترس، دور میشیم. نه از بیعلاقگی.»
درمان هیجانمحور (Emotionally Focused Therapy) به ما نشان میدهد که پشت بسیاری از دعواها، دلخوریها یا خاموشیها در روابط، یک چیز پنهان شده است: نیاز به امنیت عاطفی.
این رویکرد، بهویژه در روابط زوجی و عاطفی، کمک میکند افراد ببینند، بفهمند و لمس کنند که هر واکنش بیرونی، اغلب پوششیست برای هیجانی عمیقتر و نیازی پاسخنداده.
EFT از نظریه دلبستگی جان میگیرد:
ما انسانها برای بقا و شکوفایی، نیازمند پیوندهای امن هستیم – نه فقط در کودکی، بلکه در بزرگسالی نیز.
وقتی این پیوند تهدید میشود (با طرد، فاصله، قهر یا سردی)، مغز ما به حالت دفاعی میرود: یا حمله، یا عقبنشینی.
EFT میخواهد این چرخهها را آشکار کند.
در فضای درمان، زوجها یاد میگیرند:
الگوهای منفی ارتباطشان را شناسایی کنند (مثلاً: تو عقب میکشی، من پرخاش میکنم)
هیجانهای اولیه و پنهانشدهشان را بازشناسند (مثلاً: پشت خشمم، ترس از رها شدن خوابیده)
و با کمک درمانگر، گفتوگویی جدید را آغاز کنند: گفتوگویی مبتنی بر آسیبپذیری، نه دفاع.
سه مرحلهی EFT به زبان ساده زیر را طی میکند:
1. آرامسازی چرخهی منفی ارتباط:
شناسایی الگوهای رفتاری-هیجانی که رابطه را در بنبست نگه میدارند.
2. دسترسی به هیجانهای اصلی و نیازهای عمیق:
کمک به افراد برای لمس و بیان ترس، دلتنگی، شرم، تنهایی و نیاز به پیوند.
3. ساختن الگوهای جدید و ایمن در رابطه:
ایجاد دیالوگهایی بر پایهی همدلی، درک متقابل و پاسخدهی هیجانی.
EFT یعنی دیدن هیجان نه بهعنوان دشمن رابطه، بلکه بهعنوان پل اتصال دوباره.
جایی که اشک، در را باز میکند، نه میبندد. و نیاز به عشق، نه ضعف که شجاعت است.
درمان هیجانمحور، فقط حل یک بحران نیست؛ دعوتیست به بازسازی ریشههای پیوند – با خود، با دیگری، با عشق.
منابع علمی مورد استفاده:
- Johnson, S. M. (2004). The Practice of Emotionally Focused Couple Therapy
- Johnson, S. M. (2008). Hold Me Tight
- Greenberg, L. & Johnson, S. (1988).
- ICEEFT.org – مرکز بینالمللی EFT