گشتالت درمانی

گشتالت درمانی

گشتالت درمانی یعنی زیستن به‌جای تحلیل صرف، یعنی بازگشت به بدنی که می‌داند، پیش از آن‌که ذهن بداند.

گشتالت‌درمانی: وقتی «اکنون» صدای خودش را پس می‌گیرد

– «نمی‌دونم چی می‌خوام… فقط یه جور بی‌قراری توی من هست.»

– «اگه همین الآن به اون بی‌قراری شکل بدی، چه شکلیه؟ چه رنگیه؟ توی کجای بدنت حسش می‌کنی؟»

– «شبیه یه نقطه‌ فشرده توی گلو… انگار صدام گم شده.»

اینجا آغاز گشتالت‌درمانی است؛

رویکردی که تو را نه فقط به فهم ذهن، که به تجربه‌ی کامل لحظه‌ی حال فرامی‌خواند.

جایی که تو نه یک مسئله برای حل، بلکه یک کل ناتمام برای دیدن، حس کردن و بودن هستی.

گشتالت واژه‌ای آلمانی‌ست به معنای «کل»، و فلسفه‌ی این رویکرد بر این باور استوار است:

«تنها در آگاهی کامل از آن‌چه اکنون هست، می‌توان رشد کرد.»

در این فضا، نه گذشته فراموش می‌شود، نه آینده تحقیر — اما تمرکز، بر «اینجا و اکنون» است؛

بر احساسات نیمه‌کاره، گفت‌وگوهای ناتمام، و رفتارهایی که ناآگاهانه ما را از خودمان دور می‌کنند.

در گشتالت، با ابزارهایی مثل صندلی خالی، تمرین‌های تجسم، بازی نقش، و آگاهی بدنی، سعی می‌کنیم صداهای خاموش را بشنویم.

یاد می‌گیریم که مسئولیت تجربه‌مان را بپذیریم، نه برای قضاوت، بلکه برای بازگرداندن قدرت انتخاب به خود.

گشتالت درمانی یعنی زیستن به‌جای تحلیل صرف، یعنی بازگشت به بدنی که می‌داند، پیش از آن‌که ذهن بداند.

یعنی کامل‌کردن قطعات ناتمام، تا «منِ» تکه‌تکه، دوباره کل شود

منابع علمی مورد استفاده:

  1. Perls, F., Hefferline, R. F., & Goodman, P. (1951). Gestalt Therapy: Excitement and Growth in the Human Personality
  2. Yontef, G. M. (1993). Awareness, Dialogue and Process
  3. Wheeler, G. (1991). Gestalt Reconsidered

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *