رویدادهای تروماتیک، بهویژه آسیبهای شدید ناشی از حوادث فاجعهبار، جنگها یا سوءاستفادههای جدی، میتوانند تغییرات قابلتوجهی در عملکرد مغز و روان ایجاد کنند که تأثیرات عمیقی بر افکار، هیجانات و رفتار فرد بر جای میگذارند. این مقاله به بررسی تغییرات کلیدی در ساختار و عملکرد مغز پس از تجربهی تروما میپردازد و نقش حیاتی مداخلات روانشناختی و درمانی بهموقع را روشن میسازد.
نواحی خاصی از مغز، از جمله آمیگدالا و قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex)، در پی آسیب، دچار تغییرات فیزیکی و عملکردی میشوند که این امر میتواند به بروز مشکلاتی در حافظه، توجه و تنظیم هیجانی منجر شود. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یکی از شایعترین پیامدهای روانی تروماست و نمونهای برجسته از تعامل پیچیده بین رویداد آسیبزا و پردازش حافظه در مغز محسوب میشود.
در این میان، مفهوم نوروپلاستیسیته—توانایی مغز برای تغییر و سازگاری در پاسخ به تجربه—نقشی کلیدی در روند بهبودی ایفا میکند. درمانهایی نظیر درمان شناختی-رفتاری (CBT)، تمرینهای ذهنآگاهی (Mindfulness) و تکنیکهای بیوفیدبک، از این ظرفیت مغز بهره میگیرند تا مسیرهای تازهای برای تنظیم هیجان و عملکرد شناختی ایجاد کنند.
این مقاله بر اهمیت مداخلات زودهنگام تأکید میکند، چرا که درمان بهموقع میتواند از بروز آسیبهای پایدار و بلندمدت در سیستم عصبی و روانی جلوگیری کرده و به بهبود مؤثر و چندبعدی فرد کمک کند. چنین رویکردهایی برای متخصصان سلامت روان حائز اهمیتاند تا بتوانند مداخلاتی ارائه دهند که هم جنبههای زیستی و هم جنبههای روانشناختی آسیب را پوشش دهند.
منبع: pmc.ncbi.nlm.nih.gov